کد مطلب:369948 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:1381

27- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

این جمله از دعای شریف ((مكارم الاخلاق )) به خواست باری تعالی موضوع سخنرانی امروز است . امام سجاد علیه السلام پس از درود بر محمد و آلش به پیشگاه خداوند عرض می كند: بارالها! مرا به راه صواب تاءیید كن تا با كسی كه فریبم داده و به من خیانت نموده است با لطف و خیرخواهی مقابله نمایم .

در این عبارت دو كلمه است كه باید مورد بررسی قرار گیرد تا معنای كلام امام سجاد (ع ) روشن شود: یكی كلمه ((غش )) است و آن دیگر كلمه ((نصح )). غش به معنای ناخالص و مشوب است و نصح به معنای خالص و غیر مشوب . غش و نصح در لغت عرب معانی متعددی دارند:

غشه اظهر له خلاف ما اضمره ، زین له غیر المصلحه ، خدعه و خانه

غش نمودن با دیگری به معنای ظاهر نمودن چیزی است خلاف آنچه پنهان نموده است ، غش به معنای زینت نمودن و زیبا جلوه دادن چیزی است كه خلاف مصلحت می باشد، غش به معنای خدعه و خیانت است .

نصحه وعده ، اخلص له الموده . الناصح الخالص من العسل و غیره ، ناصح الجیب ای نقی القلب لاغش فیه

او را نصیحت كرد یعنی موعظه نمود، یعنی مودت خود را درباره او خالص ساخت . ناصح به معنای خالص است ، عسل خالص باشد یا غیر عسل . به كسی كه قلب پاك و خالی از غش دارد می گویند ((ناصح الجیب )).

این جمله كه مورد بحث امروز است و چند جمله كه بعد از آن در كلام امام سجاد (ع) آمده از سجایای انسانی و كرایم اخلاق است . باید توجه داشت كه به كار بردن كرامت خلق و گذشتهای بزرگ انسانی جنبه فردی و خصوصی دارد و شامل گناهان عمومی و جرمهای اجتماعی نمی شود، به عبارت دیگر، كرامت اخلاق در اسلام عبارت از این است كه اگر فردی نسبت به فرد دیگر ستم نمود و به حق او تجاوز كرد شخصی كه مورد ستم واقع شده از نظر قانون می تواند او را تعقیب كند و كیفر دهد، ولی اگر شخص متجاوز لایق عفو و اغماض باشد و بر اثر گذشت و چشم پوشی ممكن است اصلاح شود او را می بخشد و با كرامت خوب از وی می گذرد. در همین جمله مورد بحث ، امام (ع) عرض می كند: بارالها! مرا موفق بدار تا با كسی كه به شخص من ستم نموده و فریبم داده است از راه نصیحت و خیرخواهی با وی مقابله نمایم .

برای آنكه مطلب دعای امام (ع) هر چه بهتر و بیشتر روشن شود و بدانیم كدام غش است كه جنبه خصوصی دارد و دعای امام سجاد (ع) شامل آن می شود و كدام غش است كه مشمول دعای امام سجاد نیست ، لازم است عین احادیثی كه در آنها از ((غش )) نام برده شده ذكر شود تا بدانیم دعای امام ناظر به كدام غشی است كه می شود با لطف و خیرخواهی با آن مقابله نمود و كدام غشی است كه دعای امام سجاد آن را در بر نمی گیرد و نمی توان با لطف و اندرز از آن چشم پوشی كرد. معاملات و دادوستد از جمله اموری است كه در روایات اولیای دین كلمه ((غش )) درباره آنها به كار برده شده است .

عن النبی صلی الله علیه و آله : من غش مسلما فی شراء اوبیع فلیس منا و یحشر یوم القیامه مع الیهود لانهم اغش الخلق للمسلمین (560)

رسول اكرم فرموده است : كسی كه با مسلمانی در خرید یا فروش خیانت نماید و تقلب كند از ما نیست و در قیامت با یهودیان محشور می گردد زیرا یهودی ها نسبت به مسلمانان خائنترین خلق اند.

و عنه صلی الله علیه و آله : نهی عن شوب اللبن بالماء اذا ارید به البیع لانه یكون غشا(561)

و نیز از آن حضرت حدیث شده است كه فرمود: شیر را وقتی برای معامله عرضه می كنید با آب مخلوط ننمایید، زیرا این كار غش در معامله است .

قال رسول الله صلی الله علیه و آله لرجل یبیع التمر: یافلان ! اما علمت انه لیس من المسلمین من غشهم (562)

رسول اكرم (ص ) به مردی كه خرما می فروخت فرمود: فلانی ! آیا نمی دانی از مسلمانان نیست كسی كه در معامله با آنان خیانت نماید.

گویی مرد خرما فروش مقداری خرمای خوب و مرغوب را روی نامرغوب چیده تا مشتری جمع شود ولی موقع توزین و تحویل از قسم نامرغوب به مشتری می دهد. بدبختانه در عصر ما نیز بعضی از مسلمانان اینچنین عمل می كنند و موقع بسته بندی میوه برای عرضه كردن چند دانه از مركبات یا سیب مرغوب یا چند خوشه انگور خوب را روی بار می گذارند و نامرغوبها را زیر بار پنهان می كنند و به فرموده رسول گرامی با این عمل خویشتن را از صف مسلمین جدا می نمایند.

انی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول : لایحل لا حد ییبع شیئا الا بین ما فیه ولایحل لمن علم ذلك الا بینه (563)

راوی می گوید از رسول گرامی شنیدم كه فرمود: حلال نیست برای احدی چیزی را بفروشد مگر آنكه نقائصش را بیان كند و همچنین برای كسی كه به عیوب آن متاع واقف گردیده ، حلال نیست بدون بیان نقائص معامله نماید.

مثلا اگر فرشی رفو شده یا بید خورده است ، فرش فروش باید در موقع معامله به مشتری بگوید و او را از نقائص متاع آگاه سازد. همچنین خریدار آگاه شده اگر بخواهد بعدا آن را به دگری بفروشد، باید عیوب فرش را بیان نماید تا آگاهانه معامله شود. در گذشته كه معاملات با سكه های طلا و نقره انجام می شد كسانی خیانت می كردند و سكه هایی با فلزات غیرطلا و نقره به صورت پول رایج می ساختند و با پولهای واقعی مخلوط می نمودند و معامله می كردند. افرادی كه پول تقلبی را تشخیص می دادند آنها را از پول واقعی جدا می ساختند. امروزه هم كه بجای مسكوك طلا و نقره اسكناس در جریان است كسانی كه دست به تقلب می زنند و اسكناسهای داخلی یا خارجی را می سازند و به جای پول واقعی به دست مردم می دهند.

اگر كسی جنسی فروخت و در مقابل به او اسكناس تقلبی دادند و بعدا فهمید حق ندارد با آن پول ساختگی چیز بخرد كه این عمل ، خیانت و غش در معامله است .

عن موسی بن بكر قال : كنا عند ابی الحسن علیه السلام فاذا دنانیر مصبوبه بین یدیه . فنظر الی دینار فاخذ بیده ثم قطعه بنصفین ثم قال لی : القه فی البالوعه حتی لابیاع شیئی فیه غش (564)

موسی بن بكر می گوید: در حضور حضرت اباالحسن علیهماالسلام بودیم . چند دینار مقابل حضرت روی زمین ریخته بود.

به یكی از آنها با دقت نظر كرد و متوجه شد كه تقلبی است . حضرت آن را برداشت و با فشار انگشت نصف نمود، سپس به من فرمود: این را ببر در چاه فاضلاب بینداز تا با آن معامله ای نشود كه در آن غش و خیانت صورت گیرد.

یكی دیگر از مواردی كه در روایات كلمه ((غش )) به كار برده شده ، درباره كسی است كه در مشورت خیانت می كند و به مشورت كننده راه خلاف مصلحت را ارائه می نماید.

عن علی علیه السلام قال : من غش المسلمین فی مشوره فقد برئت منه (565)

علی (ع) فرموده است : كسی كه با مسلمانان غش در مشورت نماید و به آنان خیانت كند من از او بری و بیزارم .

خیانت در مشورت دروغ گفتن است و دروغگویی عملی است غیر وجدانی و خلاف فطرت و اگر كسی این روش نادرست را در پیش گیرد تدریجا به انحراف فكری دچار می شود و از واقع بینی و مال اندیشی باز می ماند.

عن علی علیه السلام قال : من غش مستشیره سلب تدبیره (566)

علی (ع) فرموده : كسی كه با مشورت كننده خود غش و خیانت نماید تدبیر و مال اندیشی از وی سلب می شود.

به موقع است در اینجا تذكر داده شود كه گاهی انسان به انجام كاری كه خلاف مصلحت اوست علاقه بسیار دارد. برای شناخت صلاح و فساد با انسان عاقل و خیرخواهی شور می كند ولی در باطن میل دارد كه او نظر موافق بدهد تا هر چه زودتر اقدام نماید و به تمایل درونی خویش جامه تحقق بپوشاند، ولی آن انسان خیرخواه و عاقل از روی كمال خلوص و پاكدلی می گوید: مصلحت نیست . این پاسخ صریح و بر وفق مصلحت در ذائقه مشورت كننده تلخ و ناگوار می آید، ولی باید با آن تلخی بسازد و سعادت خود را از دست ندهد.

عن علی علیه السلام قال : مراره النصح انفع من حلاوه الغش (567)

علی (ع) فرموده : ناگواری خیر و صلاح نافعتر از شیرینی غش و خیانت است .

از آنچه مذكور افتاد این نتیجه به دست آمد كه در روایات اسلامی ، كلمه ((غش )) و كلمه ((نصح )) در معاملات و دادوستدها و همچنین در مشورتها مكرر به كار برده شده است . امام سجاد(ع) در این جمله از دعای ((مكارم الاخلاق )) كه موضوع سخنرانی امروز است به غشها و نصحهایی از این قبیل نظر دارد و كرامت خلق را در مواردی اینچنین اعمال می فرماید: امام (ع) در پیشگاه خدا عرض می كند:

و سددنی لان اعارض من غشنی بالنصح

بارالها! مرا به راه صواب تاءیید كن تا با كسی كه فریبم داده و به من غش و خیانت نموده است با نصح و خیرخواهی مقابله نماییم .

مثلا اگر امام از كسی جنسی خریده است كه در آن نقائص و عیوبی وجود داشته ، ولی فروشنده آنها را توضیح نداده و غش در معامله نموده است ، امام می تواند به عنوان خیار عیب متاع را برگرداند و معامله را فسخ نماید، می تواند به فروشنده مراجعه كند و ما به التفاوت را بگیرد، می تواند نزد او برود، به سرش فریاد بزند و از اینكه عیوب متاع را نگفته و در معامله خیانت نموده است توبیخش نماید، ولی امام از حقوق قانونی خود استفاده نمی كند، بلكه از روی بزرگواری و كرامت خلق با گشاده رویی نزد فروشنده می رود و در كمال خلوص و خیرخواهی مقابله نمایم .

مثلا اگر امام از كسی جنسی خریده است كه در آن نقائص و عیوبی وجود داشته ، ولی فروشنده آنها را توضیح نداده و غش در معامله نموده است ، امام می تواند به عنوان خیار عیب متاع را برگرداند و معامله را فسخ نماید، می تواند به فروشنده مراجعه كند و مابه التفاوت را بگیرد، می تواند نزد او برود، به سرش فریاد بزند و از اینكه عیوب متاع را نگفته و در معامله خیانت نموده است توبیخش نماید، ولی امام از حقوق قانونی خود استفاده نمی كند، بلكه از روی بزرگواری و كرامت خلق با گشاده رویی نزد فروشنده می رود و در كمال خلوص و خیرخواهی او را موعظه می كند و به وی می گوید: در معاملات از غش و خیانت بپرهیز، دامن انسانیت را آلوده مكن و خویشتن را در پیشگاه الهی شرمنده نساز.

او را با این اخلاق انسانی متنبه می كند، از كارهای ناروایش باز می دارد و به راه صلاح و سعادت هدایتش می نماید.

درخواست امام سجاد (ع) از پیشگاه الهی در این جمله از دعای ((مكارم لاخلاق )) آن است كه در تمام خیانتهای فردی و غشهای خصوصی مورد تاءییدش قرار دهد تا با كسانی كه به او خیانت و غش می نمایند به نصح و خیرخواهی مقابله كند و عمل آنان را با اندرزهای حكیمانه خود تلافی نماید. غشها و خیانتهایی كه فرد نسبت به فرد انجام می دهد و روایات آن مذكور افتاد مشمول دعای امام سجاد (ع) است . ولی در روایات اسلامی از غشها و خیانتهای دیگری نام برده شده كه دعای امام سجاد (ع) شاملشان نمی شود و نمی توان با نصح و خیرخواهی با آنها مقابله نمود مانند خیانت به خدا و غش در عبادت ، خیانت به پیمبر و امام ، خیامت به جامعه مسلمین ، و همچنین خیانت به دین مردم و غش و خیانت آدمی به نفس خودش . برای توضیح و تعیین این قسم خیانتها باقیمانده وقت سخنرانی به آنها اختصاص داده می شود و روایات رسیده در این باره مورد بحث قرار می گیرد.

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : ثلاث لایغل علیهن قلب امرء مسلم : اخلاص العمل لله و النصیحه لائمه المسلمین و اللزوم لجماعتهم (568)

رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد خیف خطبه خواند و ضمن بیانات خود فرمود: سه چیز است كه قلب شخص مسلمان باید نسبت به آنها منزه از غش باشد: اول آنكه اعمال دینی را با خلوص نیت و عاری از هر شائبه ای انجام دهد، دوم آنكه نسبت به پیشوایان دین و ائمه مسلمین جدا نشود، وحدتشان را حفظ كند و موجبات تفرق و پراكندگی آنان را فراهم نیاورد.

اخلاص عمل برای خدا روح عبادت و حقیقت پرستش اوست . عمل خالص در اسلام این است كه شخص مكلف ، عبادت را فقط برای خدا و به منظور اطاعت امر او انجام دهد و نیت پاك خود را با هیچ غشی آلوده ننماید.

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : لیس فی الصلوه قیامك و قعودك انما الصلوه اخلاصك و ان ترید بها وجه الله تعالی (569)

رسول اكرم فرموده است : نماز، قیام و قعودت نیست بلكه نماز، اخلاص تواست برای خدا و اینكه قصدت در انجام عمل نماز فقط اطاعت امر الهی باشد و بس .

و عنه صلی الله علیه و آله : ان لكل حق حقیقه و ما بلغ عبد حقیقه الاخلاص حتی لایحب ان یحمد علی شی ء من عمل لله (570)

رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرموده : برای هر حقی حقیقتی است و بنده به حقیقت اخلاص نایل نمی گردد تا به آنجا برسد كه دوست نداشته باشد در كاری كه برای خدا انجام داده كسی از او تمجید كند.

عبادت خدا را برای غیر خدا و به منظور جلب توجه دیگران انجام دادن ریاكاری و غش در عبادت است و روایات اسلام ریای در عبادت را شرك به خدا شناخته است .

عن الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام ان رسول الله صلی الله علیه و آله سئل فی ما النجاه غدا فقال : انما النجاه فی ان لا تخادع الله فیخد عكم فانه من یخادع الله یخدعه و یخلع منع الایمان و نفسه یخدع لو یشعر. فقیل له : و كیف یخادع الله ؟ قال : یعمل بما امره الله ثم یرید به غیره فاتقوا الله و اجتنبوا الریاء فانه شرك بالله (571)

حضرت جعفر بن محمد علیهما السلام حدیث نمود كه از رسول گرامی سؤ ال شد: فردای قیامت نجات در چیست ؟ فرمود:

نجات در این است كه با خداوند خدعه نكنید كه با شما خدعه می كند و ایمانتان را زایل می نماید و خدعه كننده اگر بفهمد با عمل خود خویشتن را فریب می دهد. به حضرت عرض شد: چگونه یك انسان با خداوند خدعه می كند؟ فرمود: به چیزی كه خدا امر نموده عمل می نماید ولی در ضمیر خود غیر خدا را اراده می كند. از این كار بپرهیزید و از ریا اجتناب نمایید كه ریا شرك به خداوند است .

شرك در عبادت یعنی غش و خیانت در پرستش باری تعالی ، آنقدر مهم است كه اگر كسی مشرك بمیرد، به صریح قرآن شریف ، در قیامت مغفرت الهی شامل حالش نمی شود.

ان الله لایغفر ان یشرك به (572)

خداوند كسی را كه به او شرك آورده و مشرك مرده است نمی آمرزد.

رسول اكرم در خطبه مسجد خیف پس از ذكر خلوص عمل برای خدا از نصیحت مردم مسلمان نسبت به پیشوایان دین سخن گفته و فرموده است :

النصیحه لائمه المسلمین

راغب می گوید:

النصح تحری فعل او قول فیه صلاح صاحبه

نصح به معنای طلب خیر و صلاح عملی یا قولی برای شخص مورد نظر است .

اقرب الموارد می گوید:

نصح له وعظه و اخلص له الموده

او را نصیحت كرد یعنی اندرزش داد و مودت خود را نسبت به وی خالص و عاری از شائبه نمود.

نصیحت به معنای موعظه معمولا در جایی گفته می شود كه گوینده و شنونده با هم مواجه باشند ولی نصح به معنای خیرخواهی یا مودت خالص شرطش مواجهه نیست . از این رو در روایات اسلامی خاطرنشان گردیده است كه نصحیت مؤ من نسبت به مؤ من در حضور و غیاب است .

عن ابیعبد الله علیه السلام قال : یجب للمؤ من علی المؤ من النصیحه له فی المشهد والمغیب (573)

امام صادق (ع) فرموده : نصیحت مؤ من نسبت به مؤ من هم باید در حضور باشد و هم در غیاب .

و عنه علیه السلام : للمسلم علی اخیه المسلم من الحق ان یسلم علیه اذا لقیه و یعوده اذا مرض و ینصح له اذا غاب (574)

و نیز فرموده است : از حقوق مسلمانان به برادر مسلمانش این است كه موقع ملاقاتش سلام گوید و چون بیمار شد عیادتش نماید و موقعی كه از او دور می شود و غائب می گردد ناصحش باشد.

ائمه مسلمین كه پیمبر گرامی نصیحت و مودت بی شائبه آنان را به مردم توصیه فرموده است دارای دو جنبه هستند: یكی جنبه فردی و شخصی و آن دیگر جنبه امامت و اجتماعی . اگر كسی از جهت فردی به امام غش و خیانت نماید امام می تواند غش او را با لطف و خیرخواهی مقابله كند و با موعظه و اندرز به مسیر صحیح رهبریش فرماید، همانطور كه امام سجاد (ع) در جمله دعای موضوع بحث امروز از خداوند این توفیق را خواسته است كه اگر كسی نسبت به او غش و خیانتی نماید از نظر خیرخواهی با وی مواجهه كند و او را براه سعادت هدایت بنماید. اما اگر كسی به جنبه امامت امام ، یعنی شاءن رهبری و پیشوائیش ، خیانت نماید و در جامعه ، مفاسد بزرگ به بار آورد نمی توان از راه نصح و خیرخواهی با وی مقابله نمود و خیانتش را نادیده گرفت و شاهد روشن این مطلب ، غش و خیانتی است كه معاویه در مورد امامت علی (ع) مرتكب شد و بر اثر آن ، هزارها مسلمان كشته و ضربات سنگین و غیرقابل جبرانی به اسلام و مسلمین وارد آمد و در اینجا گوشه ای از آن خیانت توضیح داده می شود:

به موجب روایت بسیاری كه علمای عامه در كتب صحاح خود آورده اند و همچنین روایاتی كه در سایر كتب آمده است ، رسول اكرم صلی الله علیه و آله در ایام حیات خود مكرر و با تعبیرهای مختلف درباره ولایت و زمامداری علی (ع) بعد از خودش سخن گفت و نسبت به این مطلب مهم كه حافظ وحدت مسلمین و عامل پیشرفت آنان بود اتمام حجت فرمود. اما پس از آنكه پیشوای اسلام از دار دنیا رفت ، سخنان آن حضرت را نادیده انگاشتند و برای امر خلافت مسیر دگری در پیش گرفتند و براساس آن مسیر ابی بكر و عمر و عثمان انتخاب شدند و پس از قتل عثمان ، مردم با شور و هیجان بی نظیری متوجه علی (ع) گردیدند و با اصرار و جدیت از آن حضرت خواستند كه امر خلافت را بپذیرد و زمان امور مسلمین را به دست بگیرد. مهاجر و انصار و تمام افراد نامی از آن جمله طلحه و زبیر با امام بیعت نمودند و حضرتش را بر كرسی خلافت و زمامداری مستقر ساختند. سپس علی (ع) برای معاویه ابن ابی سفیان ، كه فرمانروای منطقه وسیع شام بود، نامه نوشت تا از جریان امر آگاهش سازد و طبق وظیفه با آن حضرت بیعت نماید. امام (ع) در نامه خود نوشت :

انه با یعنی القوم الذین بایعوا ابابكر و عمر و عثمان علی مابا بعوهم علیه ، فلم یكن للشاهد ان یختار و لالغائب ان یرد(575)

مردمی كه با ابی بكر و عمر عثمان بیعت كردند با من بیعت نمودند، طبق همان بیعتی كه با آنان انجام دادند، بنابراین نه آنكه حاضر است حق گزینش روش دگری را دارد و نه آنكه غائب است می تواند بیعت را رد نماید.

لما بویع امیرالمؤ منین علی بن ابیطالب علیه السلام بلغه ان معاویه قد توقف عن اظهار البیعه له و قال ان اقرنی علی الشام و اعمالی التی ولنیها عثمان بایعته فجاء المغیره الی امیر المؤ منین فقال له یا امیر المؤ منین ! ان معاویه قد عرفت فقد ولاه الشام من كان قبلك فوله انت كیما تتسق عری الامور، ثم اعزله ان بدالك . فقال امیر المؤ منین اتضمن لی عمری یا مغیره فیما بین تولیته الی خلعه ؟ قال لا. قال لایساءلنی الله عزوجل عن تولیته علی رجلین من المسلمین لیله سوداء ابدا و ما كنت متخذ المضلین عضدا لكن ابعث الیه و ادعوه الی ما فی یدی من الحق ، فان اجاب فرجل من المسلمین له ما لهم و علیه ما علیهم و ان ابی حاكمته الی الله تعالی (576 )

پس از آنكه بیعت با علی (ع) پایان پذیرفت به آن حضرت خبر دادند كه معاویه از بیعت خودداری نموده و گفته است اگر علی (ع) مرا در حكومت شام تثبیت می كند و اختیاراتی را كه عثمان به من داده است تاءیید می نماید بیعت می كنم . مغیره حضور علی (ع ) آمد و عرض كرد: معاویه را می شناسی و خلیفه قبل از شما به او حكومت داده است ، شما نیز با حكومت او موافقت فرمایید تا امر خلافت شما تحكیم یابد، سپس اگر لازم دانستید عزلش نمایید. علی (ع) به مغیره فرمود: آیا تو ضمانت می كنی از زمانی كه او را می گمارم تا زمانی كه خلعش می نمایم زنده باشم ؟ گفت : نه . فرمود: نمی خواهم خداوند از من موآخذه نماید كه چرا یك شب او را بر دو مسلمان مسلط و حاكم قرار دادی ، من گمراهان را به كمك نمی گیرم . برای او پیغام بده و دعوتش كن به حقی كه در دست من است ، اگر قبول كرد او هم مانند یك مسلمان در منافع و مضار با سایر مسلمین شریك خواهد بود و اگر ابا كرد با او در پیشگاه خداوند محاكمه می نمایم .

وقتی معاویه دانست علی (ع) او را در حكومت شام ابقا نمی نماید و باید آن مقام را هر چه زودتر ترك گوید، به فكر افتاد درباره امام مسلمین برخلاف حق و مصلحت ، اقداماتی بنماید و از راه غش و خیانت در جامعه ایجاد اختلاف كند و برای نیل به این هدف در اولین قدم نامه ای به این مضمون برای زبیر نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم ، لعبد الله الزبیر امیر المؤ منین من معاویه بن ابی سفیان . سلام علیك . اما بعد، فانی قد بایعت لك اهل الشام فاجابوا و استوثقوا الحرت فدونك الكوفه والبصره لایسبقنك لها ابن ابیطالب فانه لاشی ء بعد هذین المثلین و قد باتعت لطلحه بن عبیدالله من بعدك فاظهرا الطلب بدم عثمان و ادعوا الناس الی ذلك ولیكن منكم الجد والتشمیر(577)

نامه ای است برای بنده خدا زبیر امیر المؤ منین از معاویه بن ابی سفیان . پس از سلام . من از مردم شام برای شما بیعت گرفتم ، همه اجابت نمودند و به پایداری سوگند یاد كردند. بر شما باد كه پیش از آنكه پسر ابوطالب بر شما سبقت گیرد به امر كوفه و بصره بپردازید، چه آنكه پس از تنظیم امر كوفه و بصره مشكلی در راه نیست و در پایان نامه نوشت بعد از شما از مردم شام برای طلحه بن عبیدالله بیعت گرفته ام . باید هر دو نفر باهم خون عثمان را طلب كنید و مردم را به آن راه سوق دهید و در این عمل با اراده جدی و آمادگی كامل اقدام بنمایید. این نامه فریبنده ، حس طمع را در ضمیر طلحه و زبیر بیدار كرد، زمزمه مخالفت را آغاز نمودند و بعضی كه از عدل علی (ع) و رعایت تساوی حقوق مردم ناراضی بودند به آن دو پیوستند. دوستان واقعی امام كه به اندیشه باطل آنان پی برده بودند سخت ناراحت شدند. در آن موقع علی (ع) به خارج مدینه رفته بود.

فاجتمع عماربن یاسر و ابوالهیثم و رفاعه و ابو ایوب و سهل بن حنیف فتشاوروا ان یركبوا الی علی علیه السلام بالقناه ؛ فیخبروه بخبر القوم فركبوا الیه فاخبروه باجتماع القوم و ما هم فیه من اظهار الشكوی و التعظیم لقتل عثمان و قال له ابوالهیثم : یا امیر المؤ منین ! انظر فی هذا الامر. فركب بغله رسول الله صلی الله علیه و آله و دخل المدینه و صعد المنبر فحمد الله و اثنی علیه واجتمع اهل الخیر والفضل من الصحابه والمهاجرین فقال علی علیه السلام : لیس لاحد فضل فی هذا المال و هذا كتاب الله بیننا و بینكم و نبیكم محمد صلی الله علیه و آله و سیرته . ونزل عن المنبر و جلس ناحیه المسجد و بعث الی طلحه والزبیر فدعاهما ثم قال لهما الم تاتیانی و تبایعانی طائعین غیر مكرهین ؟ فما انكرتم ، اجور فی حكم اواستیثار فی فی ء؟ قالا: لا. قال : افی امر دعوتمانی الیه من امرالمسلمین فقصرت عنه ؟ قالا: معاذ الله . قال : فما الذی كرهتما من امری حتی رایتما خلافی ؟ قالا: خلافك عمربن الخطاب فی القسم و انتقاصنا حقنا من الفی ء(578)

عمار یاسر، ابوالهیثم ، رفاعه ، ابو ایوب و سهل بن حنیف گرد آمدند و شور نمودند كه سوار شوند به خارج شهر مدینه در قنات كه محل اقامت علی (ع) است بروند و جریان امر را به اطلاع برسانند. تصمیم خود را عملی نمودند، حضور حضرت رسیدند، عرض كردند عده ای جمع شده اند از تقسیم متساوی بیت المال شكایت دارند و قتل عثمان را نیز مهم می شمردند. علی (ع) بر قاطر پیمبر سوار شد، به مدینه آمد. مستقیما به مسجد رفت ، بر منبر قرار گرفت . اهل خیر و فضیلت از اصحاب و مهاجر جمع شدند. امام به توقع نابجای كسانی كه به تساوی حقوق مسلمین در تقسیم بیت المال اعتراض داشتند پاسخ داد و فرمود: هیچكس را در اموال عمومی بر دگری برتری نیست و این حكم كتاب خداوند است كه در دست ماست و روش پیغمبر گرامی اسلام است . سپس از منبر به زیر آمد و در نقطه ای از مسجد نشست . طلحه و زبیر را به حضور طلبید، به آن دو فرمود: آیا شما به رغبت و بدون اكراه با من بیعت نكردید؟ اكنون چه باعث شده است كه راه انكار در پیش گرفته اید؟ آیا جوری در حكم یا پرداختی نابجا از بیت المال پیش آمده ؟ گفتند نه . آیا در كاری كه خیر مسلمین در آن بوده و دعوتم نموده اید من كوتاهی كرده ام ؟ گفتند نه . فرمود: پس چه چیز موجب مخالفت شما گردیده ؟ آنها از خون عثمان سخنی نگفتند زیرا می دانستند دروغ است و علی (ع) كمترین مداخله ای در این امر نداشته ، از این رو در پاسخ امام (ع) از تقسیم بیت المال سخن گفتند و اظهار داشتند شما روشی برخلاف عمر بن خطاب اتخاذ نموده اید و در تقسیم بیت المال ما را با دگران مساوی قرار داده اید و در واقع آن را ماده اعتراض خود خواندند. ولی حقیقت غیر از آن بود كه گفتند.

غش و خیانت معاویه به شخص علی (ع) نبود، بلكه او به مقام امامت و رهبری مسلمین خیانت نموده است ، غش و خیانتی كه موجب خونریزی های بزرگ در بصره و صفین و نهروان گردید، غش و خیانتی كه برای اسلام و مسلمین زیانهای غیر قابل جبران به بار آورد. رسول اكرم صلی الله علیه و آله در خطبه مسجد خیف فرموده بود: سه چیز است كه دل هیچ مسلمانی در زمینه آنها نباید به غل و غش آلوده باشد: اول اخلاص عمل برای خدا، دوم خیرخواهی و محبت خالص برای ائمه مسلمین و معاویه با اعمال ظالمانه خویش مخالفت صریح خود را با دومین دستور پیمبر اسلام آشكار ساخت ، به امام مسلمین خیانت نمود و بذر اختلاف و پراكندگی در قلوب مسلمانان افشاند.

امام سجاد (ع) در جمله دعای ((مكارم الاخلاق )) كه موضوع بحث امروز است از غش فردی و خیانت شخصی افراد سخن گفته و از پیشگاه خدا درخواست نموده :

و سددنی لان اعارض من غشنی بالنصح

بارالها! مرا موفق بدار تا با كسی كه مورد خدعه و فریبم قرار داده و به من غش و خیانت نموده است به نصح و خیرخواهی مقابله نمایم . اما امام علی (ع) درباره غش و خیانت معاویه هرگز چنین دعایی نمی كند زیرا معاویه به شخص علی (ع) خیانت ننموده ، بلكه خیانت او به مقام امامت و رهبری آن حضرت بوده و در واقع به خدا و پیامبر و قرآن شریف و به اسلام و مسلمین خیانت نموده است . چنین شخصی شایسته عذاب عظیم الهی است نه آنكه خیاتش را با وعظ و اندرز پاسخ گوییم و با غش و مكرش به نصح و خیرخواهی مقابله نماییم .

سومین امری كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله در مسجد خیف خاطرشان ساخت این بود:

واللزوم لجماعتهم

باید مسلمانان همواره باهم باشند و متحد، از غل و غش نسبت به یكدیگر كه مایه پراكندگی است پرهیز نمایند. به موجب روایات ، اگر دل مسلمانی بی جهت نسبت به برادر دینیش ناخالص و آلوده به غش باشد پیوسته در سخط الهی خواهد بود مگر آنكه به خود آید و آن اندیشه ناپاك را از صفحه خاطر بزداید، و در اینجا به ذكر یك روایت اكتفا می شود:

قال علیه السلام : من بات و فی قلبه غش لاخیه المسلم بات فی سخط الله واصبح كذلك و هو فی سخط الله حتی یتوب و یراجع (579)

كسی كه شب را به صبح آورد و در دلش غشی نسبت به برادر مسلمانش باشد آن شب را در غضب خداوند صبح خواهد كرد و اگر شب را صبح كند و همچنان در دلش غش باشد آن روز نیز در سخط خداوند خواهد بود تا وقتی كه به خود آید، توبه كند، و دل را از آن اندیشه ناپاك منزه سازد.